محل تبلیغات شما

وقتی حسین(ع)را بشناسی.

وقتی حسین (ع) را بشناسی خیلی راحت می فهمی که حسین (ع) پیری را بهانه نکرد و تا 57 سالگی و تا آخرین دم مبارزه کرد نه او و نه خواهرش که 56 ساله است و از نوامیس بزرگ بشریت و حرم الله است و حتی به بهانه زن بودن نه که پیر بودن از صحنه کنار نرفت  اینجا یک داستان بلند و قصه قشنگ است که از آدم تا ابدیت ادامه دارد و دیگر در این قصه دروغ و بهانه نیست همه اش صداقت است که هزینه می طلبد و هزینه اش را هم راحت می پردازند نه راحت که سنگین است اما به داشتن صداقت و راستی میارزد که گوهری بس گرانبها ست .

و صداقت و لاجرم مبارزه با دروغ و ناراحتی لازمه انسانیت انسان است و هیچ پیامبری از آن معاف نیست بلکه پرچم حق و صداقت است که بر دوش اولیا و اوصیا و انبیا است تا قیام قیامت.

مگر علی (ع) نبود که تا 63 سالگی پرچم این مبارزه را بر دوش کشید و او هم هرگز پیری را بهانه نکرد و تا آخرین دم در این مبارزه و در صف این مبارزه و مبارزان بود .

و او هم از پیامبرآموخته بود که تا سال دهم هجرت 80 غزوه و سریه داشت و وقتی میخواست رحلت کند دستور داده بود که جیش اسامه تشکیل یابد و افرادی از سرشناسان و افراد معروف در آن حضور یابند و چون بعضی تخلف ورزیدند آنها را توبیخ کرد و برآشفت .

پس پیری افول ستاره بخت و ناتوانی مطلق نیست و علامت باز نشستگی و پایان کار نیست و فصل خانه نشینی و تهی دستی و فقر و بیچارگی و دست کشیدن از تلاشهای اجتماعی هم نیست .

مگر حبیب بن مظاهر نبود که از کودکی به حسین (ع) عشق ورزید و یکبار در کودکی جانش را بر عشق حسین (ع) گذاشت و یکبار هم در پیری و درکربلا و واقعه عاشورا .

مگر ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و اویس قرن و میثم تمار چنین نکردند و تا نای ونفس داشتند همچنان کردند که اهل بیت عصمت و طهارت .

پس برای ما چه مانده است و چگونه می توان باز پس از اینهمه شهادت تاریخی و اقعیتها ی مسلم باز از دایره اسلام و ایمان گریخت .

وقتی حسین (ع) را بشناسی می فهمی که حسین (ع) هرگز زن و بچه و خانه و خانواده را بهانه نکرد و راست گفت و همین ها را که عده ای بهانه براین عدم صداقت و برای گریز از مسئولیت و فرار از انجام وظیفه می تراشند با توکل به خدا به میان صحنه عاشورا کشاند و از تک تک آنها قهرمانی ساخت برای همیشه تاریخ برای همه مکانها و همه زمانها دیگر اینجا خون غلام سیاه و سید هاشمی قریشی و دوستان اهل بیت کوچک و بزرگ جوان و نوجوان در هم آمیخته شده است و تک تک شهیدان تار و پود این روز با عظمت را تشکیل داده اند و همه اینها حماسه ساز و حماسه آفرین شده اند ارابه تاریخ را به پیش می بردند.

وقتی حسین (ع) را بشناسی و با مکتب و مرام او آشنا باشی می فهمی و یقین می کنی که نداشتن لشکر و عده و برای امر به معروف و برای  حق شناسی و حق طلبی و حق پرستی لازم نیست و برای گریختن از همه اینها هم کافی نیست .

چه میدانی که حسین (ع) نه سپاهی گرد کرد و نه لشکری داشت و نه سربازی به آن معنی که آموزش ببینند و کارشان منحصر به رزم و جنگ باشد مثل شوالیه ها و ارتش رزمی نداشت و نه محافظی حتی و نه سازی و دهلی و طبلی و کرنائی که تنها یک فریاد گر روز رزم آنروز بودند .

و کربلا از همه اینها خالی بود و حسین (ع) از همه این مسائل و وسائل بدور اما با اینهمه توانست آن روز واقعه و آن حماسه بزرگ و آن فرهنگ عظیم را بیافریند .

وقتی حسین (ع) را بشناسی باور می کنی که حسین (ع) همان خانواده را که بهانه شیطان بود برای فرار و گریز آورد و از همه آنها و تک تک آنها سرباز ساخت و سردار ساخت و الگو و نمونه ای ساخت برای همه بشریت در همه ادوار .

حسین (ع) لشکر نداشت این واقعیت ساده را هرکسی
 می تواند بفهمد که عده ای که با زن و بچه و پیر و جوان همه تعدادشان به دویست نفر هم نمی رسد چه سرباز و چه لشکری می تواند داشته باشد .حسین (ع) آذوقه نداشت نه برای جنگیدن نه برای سفر و نه برای اقامت حتی آب هم نداشت عده ای بودند از برادرانش ، پسران ام البنین و بعضی از دوستان خانوادگی مثل حبیب بن مظاهرها ، عده ای هم به هر حال به هر ندای حقی پاسخ میدهند و مبارزه می کنند و اگر تو هم اهل مبارزه باشی عده ای حتی از لشکر دشمن به تو می پیوندند مثل حر.

چرا که حق و حقیقت برای خودش اصلی است و جاذبه ای دارد و نوری و بوئی و بعضی از انسانها عمری بدنبال حقیقت اند و در راه آن جان و همه چیز خود را حاضرند فدا کنند.

اما تو در مکتب حسین (ع) دنبال چه هستی ؟ از سینه زدن و زنجیر زدن و حاضر شدن در مجالس و محافلی که بنام ابا عبدالله تشکیل می شود تو دنبال چه هستی ؟دلم می خواهد که این سوال را در خلوت خود از خودت سوال کنی .

مکتب حسین (ع) مکتب مبارزه است مبارزه علیه ناحق و فساد و چون مبارزه دارد عزت و سرفرازی دارد و برای همین است که در قلب زن و بچه و پیر و جوان جا باز می کند و هر نسلی افتخار می کند و هر نسلی افتخار می کند علم حسینی را مکتبی پویا و حرکت زا و حرکت آفرین است و برای همین بدوش بکشد و پرچم حسینی را برافرازد .

وقتی حسین (ع) را بشناسی می فهمی و میدانی که حسین (ع) از یزید و دستگاه جهنمی اش نهراسید و از آنهمه افرادی که آنوقت بر سر تا سر جهان اسلام فرمان میراندند وهم امور و مقدرات جامعه چنگ انداخته بودند وحشتی نداشت .

آن کاخ سبز معاویه و آن مسجدهای بزرگ و کوچک و آن مبلغینی که سرتا سر کشور بزرگ و پهناور علیه خاندان عصمت و طهارت کار می کردند برای حسین (ع) تردید و سوسه ای ایجاد نکرد .

و آن لشکر و سپاهیان و نیزه های بلند و شمشیرهای آخته و لباسهای بزرگ و سپرها و تیر کمانها و ادوات جنگی حسین (ع) را متوقف نساخت .

و آن دستگاه پلیس و وحشت آور و جاسوس ها و عمال کارگزار فراوان نتوانست ذره ای گامهای حسین (ع) و یارانش را سست کند و آنها را به انزوا بکشاند .

از فرماندارن و استانداران و جثه های بزرگ و غول آسا و زورآوران جاهل و ثروتمندان که روح خود را به شیطان فروخته بودند پروا نکرد .

از دسته های بزرگ و کوچک نظامی که سواره و پیاده حافظ منافع یزید و یزیدیان بودند اندیشه ای بخود راه نداد .

خلاصه حسین (ع) از انواع اسلحه و کثرت مبلغین که بنام دین بت جدید معاویه و یزید را بر اریکه قدرت نشانده
 می پرستیدند و مردم را وادار به کرنش می کردند نهراسید.

اما یک ترس بزرگ داشت و آنهم تقوی و ترس از خدا بود ، آنجا که قدمها در برابر لشکر و امکانات و سربازان و شمشیرهای و نیزه های افراشته سست میگردند.

 حسین(ع) ترس از خدا داشت که او را به میان دریای خطر و آتش و خون می برد و می کشاند .

این تقوی و ترس از خدا بود که او را در همه مسائل سنگین حیات و رسالت و وظیفه سنگین دین و رهبری جامعه به پیش می برد و قدرت و نیرو می بخشید .

همان ترسی که اینان از شمشیر امویان داشتند و از سرباز شامی و سر سپردگان معاویه که باعث شکست و ذلت و خواری و خفت آنها در دنیا و آخرت است .حسین (ع) این ترس را از خدا داشت و هزاران بار بیشتر .

حسین (ع) مسئولیت اجتماعی اش را میدید، انسان های شریفی که زیر ظلم و شکنجه معاویه و یزید بودند و حق های مسلمی که دستگاه معاویه ناحق می ساخت و افراد پست و کثیفی که بر مردم مسلط کرده بودند .

نظم و دیسپلین ظلم و جور ناحق را که با هزار فریب ایجاد کرده و آنرا بنام حق و دین به مردم تبلیغ می کردند می دید و به یقین می دانست که ویران کردن این ظلم و آن کاخ سبز و پایگاه جور و ستم که هدف اصلی دین است باید در برنامه کار قرار گیرد و میدانست این نظم جهنمی جز با عاشورا پایان نمی پذیرد .

معاویه و یزید در نظمی بسان نظم مرداب و گنداب جامعه را رها کرده بودند و بسیار بودند انسانهای مردار دو پایی که بظاهر ایستاده و بظاهر نفس می کشیدند اینها مردمی بودند که قدرت و اراده ای نداشتند و شیطان در کاسه سرشان و خانه دلشان لانه کرده بود و از آنجا این عروسکهای کوکی را هدایت می کرد.

معاویه هر چه شرک آلودتر فرمان میراند و بسان یزید که آنها اصلاً دیگر احتیاجی به مراجعه بقرآن یا علمای دینی نداشتند و حتی برای تظاهر هم حاضر نبودند این قوانین الهی را بپذیرند و یا وانمود کنند که دارند آنرا اجرا می کنند .

پس خدا و پیامبر عملاً در حکومت اموی نقشی نداشتند و او با یک فرمان ، فرمان خدا و قرآن و پیامبر را نقض و نسخ می کرد و زیر پا می گذاشت و هیچ قدرتی هم نبود که او را مواخذه کند و زیر سوال برد.

معاویه جامعه را نظم بخشیده بود نظمی بسان نظم گورستان نظم صحرا و جنگل نظمی بسان نظم مرداب و گنداب که ایستا بود و متعفن و همه و همه اگرچه در این مرداب عفن دست و پا میزدند هیچکس را آوازی بر نمی آمد .

نه اعتراضی و نه خیزشی و نه انقلابی و نه حتی حرفی جز تملق و چاپلوسی و آدم فروشی با قدرت جهنمی اموی و سربازان مخمور و فاسد هر صدائی در نطفه خفه می شد و هرگلوئی که آواز آزادی میداد بریده می شد .

اگر حسین (ع) را بشناسی می فهمی که او بزرگترین انقلابی است و بزرگترین و رساترین فریاد را برآورد و پیام خود را در گوش تاریخ جاودانه ساخت و نه تنها دستگاه جهنمی اموی را رسوا ساخت و ریشه پوسیده آنرا از میان جامعه کند و همه قدرتمندان آنرا به خاک مذلت افکند و همه حامیان دیروز و امروز او را بیچاره ساخت بلکه برای ابد مدال شجاعت و حق پرستی را به سینه خود زد و نه تنها رژیم اموی که همه ستمگران تاریخ را به آستانه ورشکستگی و ضعف و اضمحلال کشاند.

وقتی حسین (ع) را بشناسی ، و همه اینها در صورتی است که حسین (ع) را بشناسی و مکتب و مرام او را بفهمی و بدانی و زیر بار ظلم نرفتن و تن به خفت ندادن و گوش به یاوه های ستمگران نسپردن را از او آموخته باشی .

وقتی حسین (ع) را بشناسی دیگر درنگ را جائز نمیدانی و قوم و خویش و غریب و آشنا و کوچک و بزرگ و زن و بچه نمی کنی .

مگر اینکه همین یزید که راس حکومت جهنمی شیطان ایستاده از طائفه قریش است و بقول معروف یک رگ قوم و خویشی با او دارد  اما پرچم شیطان را بلند کرده و جزء دار و و دسته اراذل و اوباش و ظالمین و فاسدین و زور گویان تاریخ است .

و مگر نه اینکه شمر از طائفه عباس ع و غوغاگر و مرد افکن کربلاست مگر نه اینکه همه کوفیان نمک خوردگان و پایتخت نشینان و فرمانبرداران حکومت علی (ع) هستند .

وقتی پرچم عدالت بلند می شود ، وقتی ندای انسانیت آزاد و خدا پرست بلند می شود ، قوم و خویشی و پیر و جوانی و زن و مردی ندارد ، همه باید با جان و دل خود و هر آنچه دارند فدای راه عدالت کنند اینجا دیگر درنگ جائز نیست و بهانه بدرد نمی خورد، زیرا عدالت حیات واقعی دین و جامعه و فرد است . 

 

(انجیل )بشارت عیسی بر امدن رسول اعظم

ابالحسن - ابالیتیم - امام علی ع

کربلا- از دید گاه ( اخلاق- تاریخ - روانشناسی - ادبیات و اسطوره سازی)

ع ,حسین ,هم ,بشناسی ,ای ,مبارزه ,حسین ع ,ع را ,و نه ,را بشناسی ,است و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یازهرای (س) میمه 1398 سال حمایت از کالای ایرانی توتال کیک بوکسینگ استان تهران